سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بچه ها من تنهام!!!کمک

 لحظه ی دیدار در پیش رویم تو را دیدم نشستی روبرویم 

گره خورد نگاهت در نگاهم و لبخندی بی اراده بر لبانم

 نگاه آرام بر گوشه لغزید چشم آرام در جستجوت چرخید

 لحظه ها بگذشت و رفتم بی قرار تجدید قرار گشتم

روز شماری روز دیدار کرد گله از گذر زمان کردم

 برسد باز لحظه ی تکرار چشمم نگران باز این بار

نرم نرمک آرام دزدکانه در جستجوت بودم کودکانه

دگر روز باز تو را دیدم این بار بهتر و بسیار دیدم

نگاه ها زیر زیر و پنهان چند کلامی و لحظه ی پایان

 غم ببردی و باز هم نمی دانم چه شود

نمی دانم در کار روزگار مانده ام آشنا صدایت لرزاند دلم

 راه یافته در وجودم شوق دیدار یاد خاطرات و ترس تکرار


نوشته شده در دوشنبه 90/4/6ساعت 10:15 صبح توسط افشین نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ